نوشته شده توسط : از یاد رفته

سلام به وبلاگ من خوش اومدین

من این وبلاگ را به خاطر دل سوخته خودم درس کردم تا حرفا به راحتی توش بزنم

تا به راحتی بتونم واسه کسایی که نمی دونن من کیم ومنم اونا را نمی شناسم درد دل کنم ،اگه حرفی تو دلتون دارین من در خدمتتونم



:: بازدید از این مطلب : 724
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : پنج شنبه 7 بهمن 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : از یاد رفته
باز آن یار بی وفا
باز آن یار با جفا
رفته بی من ای خدا
باز که شده درد آشنا
من تنها یا دل شدم
او با
کی شد همنوا
او که با من میدمید
او که از من می شنید
حال رفته بی من چرا
راز دل شد برملا
من بی او خوابم نبرد
او با کی شد هم قبا
باز من دیوانه شدم
مست با بیگانه شدم


او در دلم جا خوش بکرد
من رسوا ترین رسوا
خوش بودم وقتی که بود
مست بودم با دلبران

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net



:: بازدید از این مطلب : 797
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : از یاد رفته

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

سلام دوستای گلم می خوام یه داستان عشقی را براتون بگم که خیلی سوز توشه این داستان نه رمانه نه خرافات واقعیته!!!

حتما الان دارین کلی می خندینتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدنه یه لحظه صبر کنین تا آخر ماجرا را بشنوین بعد بخندین

یکی بود یکی نبود یه دختر پاک ومعصوم توی یه دهات دور افتاده زندگی می کرد ،به زور می رفت شهر ودرس می خوند باسختی زیاد

تا این که یهو یکی اومد که تو چشاش جا گرفت و دلشو بردتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيددختر داشت هلاک پسره می شدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

دختر اونقدر نجیب بود که این رازو تو دلش 3سالی نگه داشت تا اینکه یه روز مامانش حرف از خواستگار زد ودختر فهمید ،خواستگارش همون کسیه که اون عاشقشه داشت قلبش از جا کنده میشد از خوشحالی داشت بال در می اوردتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدبعد از اینکه با هم عقد کردن رفتن حرم به هم قولایی دادن که اگه عمل می کردن اونا را فر شته می کرد اما 2هفته بعد از عقد دختر وپسر ،پسره شهید شد آخه پلیس بود،حال دختر کارش شده بود گریه کردنتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيددختر خیلی افسرده بودتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيددیگه امیدی واسه زندگی کردن نداشت ،همش دوست داشت بخوابهتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيددوست داشت وقتی از خواب پا می شه یارشو کنارش ببینه اما دیگه همه چیز تموم شده بود ودختر چیزی جز حسرت تو دلش نمونده بود دیگه شادی قدیمیش از بین رفتتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدحالا اگه دوست داری بخند

 

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
 

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 647
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : جمعه 8 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : از یاد رفته



تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


کاش می شد زندگی را خط به خط از نو نوشت

کاش می شد عشق را در هر صفحه،بالا نوشت

کاش می شد کینه ها را پاک کرد

گریه ها و غصه ها را خاک کرد

کاش می شد عاشقانه یاد ، داشت

تیشه ای همواره بر تزویر و بر بی داد داشت

کاش می شد پرچمی بر داد داشت

کاش می شد قاصدی در باد داشت

کاش می شد غنچه ها را وا نمود

هر نفس از شوق دریاها سرود

کاش می شد زندگی بر کام بود

دایما" در خاطر آن ساقی و آن جام بود

کاش می شد طرح نو را برنشاند

سایه عشق تو را بر دل رساند

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد



:: بازدید از این مطلب : 667
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : جمعه 8 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : از یاد رفته
 

 

 

 

 

 

 

آه  سوزانم  گواه  از آتش  جان  من است

اشک ریزانم نشان از درد پنهان من است

 

زنده ام   با   یاد  وصلت  ٬   ای  امید   زندگی

بسته به تار موی تو٬ رسته به جان من است

 

درد    پنهان   مرا    دارو     نمی سازد     علاج

یک نگاه از گوشه ی چشم تو درمان من است

 

ارتباطی  با  سر   زلف  تو  دارد   این  دلم

تو جهانی ٬ زلف از حال پریشان من است

 

می کنم هر شب دعا٬ اما نمی گردد مستجاب

سد   راه   مستجاب ٬  کوه  عصیان  من  است

 

آفتابم  گر چه  شد  پنهان  ٬   ولی   تصویر  او

از دل تاریک شب٬خورشید درخشان من است

 

ای کویر امشب دلم سر در گریبان مانده است

دستهایم خالی از احساس باران مانده است

 

سینه ام را زخم  سرخ لاله ها آتش زده است

در   گلویم  عطر  آواز  عاشقان   مانده   است

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد



:: برچسب‌ها: عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 649
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : جمعه 8 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : از یاد رفته

   

         آدمك عشق همين جاست بخند
                دستخطي كه تو را عاشق كرد            
      شوخـي كاغـذي مـاسـت بخند
     آدمك خر نشوي گـريـه كـني
  كـل دنـيـا سـراب اسـت بـخـند
    آن خدايي كه بزرگش خواندي
      بـه خدا مثـل تو تنهاست بخند.
                                    
كاش معشوقه ز عاشق طلب جان ميكرد
تا كه هربي سرو پايي نشود ياركسي

 

 
 

 

 


:: برچسب‌ها: عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 563
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : پنج شنبه 7 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : از یاد رفته

حديث عشق من و تو،
حديث ابر بهاريست،
تو از قبيله لبخند،
من از قبيله اندوه.

فضاي فاصله صد آه،
فضاي فاصله صد کوه،
تو از سپيده و نوري،
من از شقايق گلگون



:: برچسب‌ها: عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 627
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : پنج شنبه 7 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : از یاد رفته
 

 

زیر این طاق کبود یکی بود یکی نبود


مرغ عشقی خسته بود که دلش شکسته بود


اون اسیر یه قفس شب و روزش بی نفس


همه آرزوهاش پر کشیدن بود و بس


تا یه روز یه شاپرک نگاشو گوشه ای دوخت
 

چشش افتاد به قفس دل اون بد جوری سوخت
 

زود پرید روی درخت تو قفس سرک کشید


تو چش مرغ اسیر همه دلتنگی رو دید


دیگه طاقت نیاورد رفت توی قفس نشست
 

تا که از حرفای مرغ شاپرک دلش شکست


شاپرک گفت که بیا تا با هم پر بکشیم
 

بریم تا اون بالاها سوار ابرا بشیم


یه دفعه مرغ اسیر نگاهش بهاری شد
 

بارون از برق چشاش روی گونش جاری شد
 

شاپرک دلش گرفت وقتی اشک اونو دید
 

با خودش یه عهدی بست ، نفس سردی کشید
 

دیگه بعد از اون قفس رنگ تنهایی نداشت


توی دوستی شاپرک ذره ای کم نمی ذاشت
 

تا یه روز یه باد سرد میون قفس وزید


آسمون سرخابی شد ، سوز برگ از راه رسید


شاپرک یخ زد و یخ مرد و موندگار نشد


چشاش رو هم گذاشت دیگه اون بیدار نشد


مرغ عشق شاپرک رو به دست خدا سپرد


نگاهش به آسمون تا که دق کردش و مرد

 



:: برچسب‌ها: عاشقانه ,
:: بازدید از این مطلب : 591
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : پنج شنبه 7 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : از یاد رفته

مگه من عاشق نبودم؟

خاطرات با توبودن برای من یک رویاست

 حالا که نیستی عزیزم زندگی برام بی معناست

می گفتی عاشق و معشوق همیشه با هم می خونن

مگه من عاشق نبودم که نموندی مهربون؟

خسته ام از این همه درد خسته از تنها ماندن

خسته ام از غم نشستن شعر تنهایی خوندن

واسه من تویی ستاره تو تموم آسمونم

عاشقت بودم و باز بخوای عاشقت می مونم 

حالا که نیستی کنارم عکستو بغل می گیرم

اشگ می ریزه از چشام و از نگات من جون می گیرم

حالا که نیستی دوباره دل غصه داره

                        واسه دیدن چشمانت لحظه ای را می شمارم 

                       نه می خواهم زندگی رو وقتی که تو دوری از من

           شده تنهایی و حسرت سایه بودن خلوت من

نگو که سهم من اینه تا ابد تنها بمونم

رو سنگ قبر سردت شعر تنهایی بخونم

حالا که نیستی دوباره این دل من غصه داره

  واسه دیدن چشمات لحظه هارو می شمارم

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: درددل ,
:: بازدید از این مطلب : 613
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : پنج شنبه 7 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : از یاد رفته

    

 حرفهای که در دلم ماند را به کسی که لازم بود می گفتم نگفتم حرفهایی که شاید اگر در موقع خودش گفته بودم زندگی ام را تغییر می داد و هنوز هم برای صریح گفتنش توان ندارم. هر موقع که ظلمی را دیدم این قدر کوتاه اومدم و حجم سنگینش حرفهای نگفته را روزها و ماهها با خودم کشیدم تا کم کم فراموشم شوند.

غافل از اینکه خنجر این حرفهای نگفته ریز ریزم می کنند، درونم را می شکافند، تهی می کنند و به آهستگی وجودم را،هویتم را و شخصیتم را خرد کرده و دور می ریزد.

های! که چه بایگانی لاک و مهر شده ای برای خودم درست کرده ام از حرفهای نگفته، بعضی هایش را خیلی بچگانه و ابلهانه مدتها با خودم نجوا کرده ام و چه بیخوابیها که نکشیده ام از آنها تا به امروز.

شاید بگویند که شهامت و جسارت لازم را نداشته ام برای جواب دادن.

به خودم که نگاه میکنم می بینم نه، این حجب و حیا همیشه مزاحمم بوده تا جایی که از حق خود گذشته ام.

حالا کم کم از خودم بیزار شده ام که چرا هر گاه در محل کار،اجتماع،دوستان و خانواده ظلمی به من روا شده نتوانستم با صدای بلند و با جرات کامل چشمهایم را ببندم . مقابل به مثل کنم.

و این حرفها ، واگویه ها ، فحشها و گلایه ها را با خودم تکرار کرده ام،  مثل بعضی ها نامه ها که برای دوستی گاهی نوشته ام اما برای خود نگه داشته ام.

                              



:: برچسب‌ها: درد دل ,
:: بازدید از این مطلب : 605
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : پنج شنبه 7 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد